خبر فوری

 
 
کشتار شیعه در لباس قانون ۔ نگاھی به زندگی شھید علامه عارف حسین الحسینی
کد خبر :1705461299

19:10 1397/05/14


کشتار شیعه در لباس قانون ۔ نگاھی به زندگی شھید علامه عارف حسین الحسینی


 

کشتار  شیعه در لباس قانون ۔ نگاهی به زندگی شهید علامه عارف حسین الحسینی

 

شهید سید عارف حسینی یکی از برجسته‌ترین چهره‌های تاریخ معاصر و از پرنفوذ‌ترین شخصیت‌های علمی، سیاسی و مذهبی تشیع در کشور پاکستان بود که با پيروی از انديشه‌ حضرت امام خمينی(ره) و دفاع از الگوی انقلاب اسلامی ایران به نشر معارف اسلام و تشیع برای آزادگان جهان پرداخت و در راه رسیدن به هدف والای خود به شهادت رسید.

 

علامه سید عارف حسین حسینی دانشمندی از کشور پاکستان است که با رشادت‌ها و فعالیت‌های پر ثمر خود در راه معرفی دین اسلام و مکتب تشیع و مبارزه با ظالمان زمانه نامی ماندگار از خود به جای گذاشت.

وی نمونه‌ای از رهبران جامعه بشری است که زحمات خالصانه‌اش مشعلی را افروخت تا سال‌های متمادی روشنگر راه حق‌جویان باشد و سرانجام توسط عناصر ضد دین به درجه رفیع شهادت رسید.

این رشادت ها و خدمت ها باعث شهادت فرزند ارجمند امام میشود۔ دشمنی شیعه در آن زمان باعث شد که رئیس جمهور وقت جنرال ضیائ الحق با کمک گروهای تکفیری مثل سپاه صحابه و لشکر جهنگوی  مستقیما دستور ترور این عالم بزرگوار را بدهد۔

در ادامه به بررسی زندگی و فعالیت‌های این علامه شهید و تعارفی اجملای از جریان ھای تکفیری می‌پردازیم:

 

زندگی‌نامه شهید عارف حسینی


ساکنان روستای پیوار پاکستان که در ۱۰ کیلومتری پاراچنار در مرز افغانستان و پاکستان واقع شده را سه قبیله به نام‌های «غندی خیل»، «علی زائی» و «دویرزائی» تشکیل می‌دهند که شهید سید عارف حسین حسینی از قبیله دویرزائی می‌باشد.

شهید عارف حسینی رهبر شیعیان پاکستان، در سال ۱۳۲۰ هجری شمسی درخانواده‌ای مذهبی و روحانی در شهر "پاراچنار" دیده به جهان گشود.

وی قبل از رسیدن به سن تحصیل، تحت تعلیم پدر بزرگوارش مرحوم "سیّد فضل حسین" قرار گرفت و پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه، برای فراگیری بیشتر علوم دینی در سال ۱۳۴۶ راهی حوزه علمیه نجف اشرف شد.

وی در زمان اقامتش در نجف اشرف با امام خمینی (قدس سره) آشنا شد که این آشنایی آغاز تحول فکری و سیاسی در زندگی این شهید بود.

زمانی‌که در عراق بود، به دلیل شرکت در فعالیت‌های انقلابی، تظاهرات و اعتراض به ظلمی که نسبت به "آیت الله العظمی حکیم" روا می‌شد، دستگیر و حدود یک ماه زندانی و سپس توسط رژیم بعث از عراق اخراج شد.

وی پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و با فعالیت‌های علمی-سیاسی خود نفوذ  زیادی بین اقشار مختلف امت مسلمان این کشور پیدا کرد.

او در سال ۱۳۵۳ دوباره برای فراگیری بیشتر علوم اسلامی، راهی نجف اشرف شد و به دلیل اینکه به وی اجازه ورود به کشور عراق را ندادند، ناگزیر مقیم حوزه علمیه قم شد و در کنار تحصیل به فعالیت‌های سیاسی نیز مشغول شد.

 

 

علامه حسینی در حوزه علمیه نجف و قم از محضر اساتیدی چون آیت الله سیّد اسدالله مدنی، سیّد مجتبی لنکرانی، شهید مرتضی مطهری، آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله جعفر سبحانی و آیت الله ناصر مکارم شیرازی کسب فیض کرد.

وی در طول زندگی مشترک خود صاحب هفت فرزند دو دختر و پنج پسر شد


استقلال و گستردگی استعمار در پاکستان


پاکستان پس از جدايی‌ از شبه قاره هند، کشوری فاقد سرمايه غنی و سالم فکری - سياسی بود که در واقع اعلام استقلال آنها ناشی از تنفّر از حاکميت استبدادی هندوها بر مسلمانان بود از طرفی هم به علت عدم آشنايي اين کشور، با بينش دينی و معيارهای سالم اعتقاد به مرور زمان به فقر اقتصادی - سياسی و فرهنگی دچار شد و در نتيجه مورد هجوم فرهنگ بيگانه قرار گرفت. 

از بین تهاجماتی که غرب بر این سرزمین داشت مهم‌تر از همه، تهاجم فرهنگی غرب سرمايه داری و شرق سوسياليستی بود، اين دو بلوک مبلّغ روابط آزاد جنسی، بی‌حجابی، مواد مخدر و برنامه‌های ضد دين بودند و در اين ميان غربی‌ها بيشتر نفوذ خود را افزایش دادند.

رسانه‌های داخلی در راستای برنامه های استعماری و با تبليغات زهرآگين خود اذهان را نسبت به اسلام و شعایر ملی، مذهبی بدبين می‌کردند. 

در چنين مقطع حساسی از حيات سياسی - فرهنگی و اخلاقی پاکستان، ورود شخصيتی همانند شهيد عارف حسينی در صحنه پيکار عليه تمام مظاهر تباهی برای جامعه مسلمان پاکستان از موهبت‌های خدايی تلقی می‌شد و حضور امثال وی در ميدان عمل سياسی - فرهنگی برای استکبار جهانی و استبداد داخلی زنگ خطر بود.


شهید عارف حسینی و انقلاب اسلامی ایران


ورود شهید حسینی به حوزه علمیه قم هم‌زمان بود، با گسترش نهضت جهانی امام خمینی(قدس سره) و  وی هم خود در تظاهرات شرکت می‌کرد و هم دیگر طلاب پاکستانی ساکن حوزه علمیه قم را به شرکت در تظاهرات ترغیب می‌کرد. 

پس از این بود که طلاب غیر ایرانی به‌خصوص طلاب پاکستانی، تحت مراقبت شدید ساواک قرار گرفتند و پس از مدتی شهید حسینی را شناسایی، دستگیر و از ایران اخراج کردند.

شهید سید عارف حسین حسینی پس از اخراج از ایران به پاکستان رفت و در ادامه فعالیت‌های انقلابی خود، پس از ورود به این کشور با معرفی چهره واقعی شاه ایران به بیداریمردم پرداخته و از نهضت اسلامی امام خمینی(قدس سره) که در حال پیروزی بود، حمایت کرد.

شهید حسینی، حضرت امام خمینی (قدس سره) را، بعنوان ولی امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام برای مسلمانان پاکستان معرفی و علی‌رغم مخالفت‌ها، با قاطعیت تمام همواره در پی نشر افکار بلند و انقلابی رهبر مستضعفان جهان تلاش می‌کرد.

این شهید بزرگوار تا آنجا به پشتیبانی از نهضت و انقلاب اسلامی ایران پایبند بود که، راه‌پیمایی دویست کیلومتری را تدارک دید و به همراه چند هزار نفر از مردم «پاراچنار» بسوی «پیشاور» حرکت کرد؛ در پیشاور با تشکیل یک اجتماع عظیم، از حضرت امام و انقلاب اسلامی، اعلام حمایت کرد تا جایی‌که این حرکت که در نوع خود، در تاریخ پاکستان بی‌نظیر بود، موجب آگاهی مردم، نسبت به حقانیت انقلاب اسلامی شد.»


فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شهید عارف حسینی


سید عارف حسینی علاوه بر تلاش‌های سیاسی و علمی، جهت گسترش معارف آل محمد(ص) مراکز آموزشی و عبادی زیادی از جمله "دارالمعارف اسلامیه" و چندین مسجد و درمانگاه را در شهرهای مختلف این کشور بنا نهاد.

ایشان علاوه بر برجستگی‌های علمی و سیاسی، از صفات اخلاقی خوبی نیز برخوردار بود و به همین جهت خیلی زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا باز کرده و خدمات شایسته‌ای انجام دهد.(+)

در ادامه نمونه‌هایی از فعالیت‌های این شهید بزرگوار آورده شده است. 

فعالیت‌های سیاسی سید عارف حسینی


وی در اولین برخوردش با امام خمینی (قدس سره) مجذوب گشته و تحت هدایت پیامبرگونه ایشان قرار گرفت در متن وقایع سیاسی وارد شد.

یکی از دوستان وی در خاطرات خود از این شهید والا مقام می‌گوید: «در عصر حاکمیت بعثی‌ها، از آنجایی‌که آیت الله العظمی حکیم با دیدگاه‌های حزب بعث مخالف و آن‌ را بعنوان نگرش انحرافی و مخالف تفکر دینی معرفی می‌کرد با واکنش دولت بعث مواجه شده و نیروهای این رژیم ایشان را در کوفه محاصره و فعالیت وی را محدود کردند. 

در پی این اتفاق و عدم حمایت مردم عراق از آیت الله العظمی حکیم(ره) روحانیت نجف تصمیم گرفتند که به دیدار ایشان از نجف به کوفه بروند.

من و شهید عارف حسین حسینی با اتوبوس شهری عازم کوفه و در کنار مسجد این شهر از اتوبوس پیاده شدیم. منزلی که آیت الله العظمی حکیم اقامت داشت در کنار فرات بود و در مسیر ما کلانتری بود. 

نیروهای پلیس جلوی ما را گرفته و مانع از حرکت ما به طرف بیت معظم‌له، شدند؛ در این فرصت چند تن از طلاب با پلیس درگیر شدند، من و شهید عارف حسینی خود را به درون منزل ایشان رسانیدیم و پس از سخنرانی آیت الله العظمی حکیم از منزل خارج شدیم. همین‌که مقابل کلانتری رسیدیم، دیدیم پلیس، طلاب را به باد کتک گرفته است. 

شهید حسینی جلوتر از ما حرکت می‌کرد و من پشت سر ایشان بودم، که ناگهان یکی از نیروهای پلیس دست دراز کرد تا عمامه مرا از سرم بردارد، شهید عارف با مشت محکم به سینه او زد و نقش بر زمینش کرد، تعدادی از مردم کوفه که در قهوه خانه نشسته بودند، با دیدن این صحنه بیرون آمده و به حمایت از نیروهای پلیس شتافتند و پنج نفر از آنان اطراف شهید حسینی را گرفته و او را با عبایش پیچیده، به داخل کلانتری بردند و زندانی کردند.»

یکی از فرزندان شهید حسینی نیز در مورد فعالیت‌های سیاسی پدرش چنین می‌گوید: «به دلیل شرکت در فعالیت‌های انقلابی و شرکت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمی که نسبت به آیت الله العظمی حکیم اعمال می‌شد، دستگیر و حدود یک ماه زندانی و سپس توسط بعثی‌های از عراق اخراج گردید.» 
  

 


این شهید برای شروع تحول فرهنگی - سیاسی در ساختار جامعه پاکستان اقدامات حساب شده‌ای را انجام داده و شیعیان کشورش را از ماهیت حکومت نظامی ضیاء الحق آگاه می‌ساخت. 

زمانی‌که ضیاء الحق، دیکتاتور معروف پاکستان بود و هیچ‌کس جرأت نداشت علیه او قیام کند حتی «بی‌نظیر بوتو» که نخست وزیر بود، نمی‌توانست بر علیه او ابراز عقیده کند؛ شهید حسینی علناً با حکومت ظالم ضیاء مخالفت می‌کرد. 

در پی این مخالفت از طرف دولت، پیشنهادهای بسیاری برای مذکره شد تا شهید حسینی راه سازش را در پیش گیرد؛ اما وی به هیچ وجه قبول نکرده در سال ۱۹۸۰ دولت قوانینی به تصویب رساند که در آن حقوق شیعیان تضییع شده بود و شیعیان را در اقلیت قرار داده بودند. 

هم‌زمان با تصویب این قانون، رهبر شیعیان پاکستان "مفتی جعفر حسینی" اعلام کرد که همه شیعیان جهت اعتراض به این اقدام در «اسلام آباد» تجمع کنند؛ دولت اعتراض مردم را قبول نکرد و شیعیان به دبیرخانه (که نخست وزیری و مجلس سنا در آن‌جا واقع بود) حمله کردند و یکی از شیعیان در این راه شهید شد و نتیجه این اعتراضات به تصویب رسیدن قرار‌دادی بین شیعیان و دولت شد.

یکی از محرّکان اصلی و از کسانی‌که در این جریان فعالیت زیادی داشت، شهید عارف حسینی بود، که بعد از دستگیری مفتی جعفر حسینی، شهید حسینی فعالیت خود را شدت بخشید.

شهید عارف حسینی پس از انتخاب به رهبری شیعیان، قلمرو فعالیت‌های انقلابی خود را گسترش داد.

او از بین بردن مفاسد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در پاکستان را یک حرکت بنیادی در بافت کلی جامعه می‌دانست و از این جهت انقلاب اسلامی را در این کشور تنها راه حل به حساب می‌آورد و چنین عقیده داشت:

«حل تمام این مشکلات با یک انقلاب اسلامی محقق خواهد شد، مانند انقلابی که در ایران بر پا شد و دشمن هم امروز به حقانیت آن اعتراف دارد، اکنون آمریکا با اینکه میلیون‌ها دلار صرف کرده است در دل محرومان و مظلومان جهان جای ندارد و علی‌رغم همه مخالفت‌های قدرت‌های استکباری، دل مستضعفان جهان، مالامال از محبت به انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی(قدس سره) است.»

در واقع علامه عارف حسین حسینی زبان گویای انقلاب اسلامی در شبه قاره هند بود.

تأسیس سازمان نهضت اجرای فقه جعفری


در ۲۴ فروردین سال ۱۳۵۸ بزرگان شیعه در پاکستان، در نشستی در شهر «بهکر» که دو روز به طول انجامید، سازمان «نهضت اجرای فقه جعفری» را راه‌اندازی کردند و عارف حسینی، به شورای عالی این سازمان پیوست و در صف اول مبارزه مشارکت داشت. 

علامه «مفتی جعفرحسین» به عنوان اولین رهبر آن برگزیده شد و در شهریور۱۳۶۲ پس از فوت مفتی جعفرحسین به اتفاق آراء شورای عالی نهضت، علامه سید عارف حسین حسینی را به رهبری شیعیان و ریاست نهضت برگزیده می‌شود. 

امام‌خمینی هم با استقبال از این انتخاب، رسماً ایشان را به عنوان نماینده خود در پاکستان معرفی می‌کند.

او سازماندهی نهضت را از نو آغاز کرده و فعالیت‌هایش را در سطح کشور گسترش م یدهد و در پانزدهم تیرماه۱۳۶۶ در یک اجتماع بزرگ، این سازمان را به عنوان یک حزب سیاسی معرفی می‌کند. 

اسلام‌گرایى علامه


شهید علامه عارف حسینى از مدافعان سر‌سخت اسلام و ارزش‌هاى آن بود؛ وی در مجامع علمى و سخنرانى‏‌ها شالوده زندگى سالم را در سایه قرآن دانسته و عمل به آن را مایه سربلندى مسلمانان می‌دانست.

از نظر ایشان مسلمانان تا وقتى كه به قرآن عمل می‌كردند، سرافراز، رستگار و سعادتمند بودند و از لحظه‏‌اى كه از تعلیمات این كتاب آسمانى دورى جستند در معرض زوال و نابودى قرار گرفتند.

آن عظمت از دست رفته مسلمانان زمانى بر خواهد گشت كه مسلمین راه‏هاى غلط و انحرافى را ترك كرده و به قرآن روى آورند و به تعلیمات آن عمل نمایند و قرآن را رهنماى خویش و چراغ زندگى خود قرار بدهند.



دفاع تئوریک و علمی از آموزه‌های اسلام


باید در هر جمعی که هستیم توانایی دفاع تئوریک از این آموزه‌ها را بیابیم و لازمه‌اش مطالعه و کسب توانایی سخن گفتن طلب‌کارانه از نظام نابرابر جهانی و متحجّرین و غرب زده‌هاست.

شهید عارف حسنیی در همین زمینه می‌فرمود: «ضروری است قبل از هر انقلابی، تحولات فکری ایجاد گردد. اگر در اندیشه‌ ما انقلاب نشود، به آسانی توسّط توطئه‌های دشمنان به خواب غقلت گرفتار خواهیم شد. اگر وحدت پیدا شود ولی ملّت آمادگی فکری نداشته باشد، این وحدت هرگز پایدار نخواهد بود.» 

خود شهید خواندن و تدریس کتب شهید مطهری به صورت ویژه و جدی دنبال می‌کرد و در افکار ایشان رگه‌های آن نگاه ناب یافت می‌شود. هم در سیره خود تلازم کار علمی هم‌زمان با کار سیاسی و دعوت به کسب قله‌های علمی و مجتهد شدن برای انجام کارهای اساسی بود و هم به جوانان این گونه توصیه می‌کرد.(+)

تلاش شهید عارف برای وحدت اسلامی 


این شهید براى وحدت اسلامى زحمات فراوانی كشید و با علماء اهل سنت پاكستان و سایر بلاد و مسلمانان رابطه‌‏اى صمیمى داشت.

وی قلمرو فعالیت‏‌هاى فرهنگى خود را تا شهرهاى سنّى نشینى گسترش داده بود و با نفوذ كلام و نفس پاكى كه داشت، خیلى‏‌ها را شیفته فرهنگ اهل‌بیت (ع) کرده بود

 

 


یکی از فرزندان این شهید والامقام در مورد تلاش پدرش در راه ایجاد وحدت بین شیعه و سنی چنین نقل می‌کند:
  
«در پاكستان منطقه‌‏اى است به نام (چارسده و دیز) كه از مناطق صد در صد سنّى نشین است و ساکنان آن تعصب عجیبى نسبت به شیعیان دارند، شهید حسینى در آنجا تبلیغات خود را شروع كرد و براى مردم آنجا كتاب ارسال و سخنرانى می‌كرد.

مهم‌ترین هدفى را كه پدرم در این کار بدنبال بود، تحکیم اتحاد بین تسنّن و تشیّع بود که بحمد‌اللّه حاصل شد و در آنجا صدها نفر علاقمند به شیعه شدند و هم اكنون افراد دیگرى هم كه توسط ایشان به مکتب تشیع گرویدند، فعالیت‌‏هاى مذهبى و تبلیغى دارند.»

یكى از طلاب پاكستانى نیز در این رابطه مى‏‌گوید: «در سال ۱۳۵۴ با شهید عارف حسینی به مكه مشرف شدیم، در «منى‏» چادر بزرگ به پا شده بود و علماء پاكستانى كه از اهل سنت بودند، در آنجا ساكن بودند.

شهید عارف حسین حسینى دعاى عرفه را خواندند، آنچنان جذاب و توأم با قلب شكسته بود كه حتى برادران سنى اشك مى‏‌ریختند، تا جایی‌که وقتى به مكه آمدیم از شهید حسینى و همراهان دعوت كردند تا در فضایی دوستانه به گفتگو بنشینند.»

استعمارستیزى


شهید حسینى در برابر دشمنان دین، از خود سازش نشان نمى‌‏داد و در مجامع سیاسى، با قاطعیت نظام استكبارى را مورد حمله قرار مى‏‌داد و سرچشمه مفاسد سیاسى و اقتصادى جهان را آمریكا معرفى مى‏‌كرد.

وی در سخنانش این چنین جهان استعمار را مورد انتقاد قرار مى‏‌داد: «براى ما تعجب آور نیست اگر مى‏‌بینیم براى ایجاد اختلاف بین مسلمانان پاكستان مسجدى به نام (مسجد فیصل) در اسلام آباد ساختند و یا براى ایجاد اختلاف در بین مسلمانان پاكستان، دانشگاه‏‌هایى را بوجود آوردند.

پس ما این منطق را درك مى‌‏كنیم كه آنان تنها با این كارها منافع خود را دنبال می‏‌كنند، بخاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان یكدیگر مى‏‌اندازند؛ ولى ما این منطق را درك نمی‌كنیم كه آل سعود به چه دلیل براى از بین بردن انقلاب نیكاراگوئه به نهضت ضد انقلابى كمك‏‌هاى مالى می‌كند؟!

شهید حسینی و ولایت فقیه

 
وی تلاش می‌کرد تا در تبلیغ تئوری ولایت فقیه بکوشد و می‌گفت :« «من حاضرم جان و مالم و اولادم را فدا کنم ولی حاضر نیستم حتی به اندازه یک مویی از ولایت فقیه عقب نشینی کنم» 

ایشان ضمن تلاش جدی برای تثبیت ولایت فقیه، برای رهبری واحد زیر خط امام خمینی(ره) نیز کوشش می‌کرد و می‌گفت: «پذیرش رهبری امام خمینی در جهان اسلام یک ضرورت است که تمام مسلمانان جهان آن را به خوبی احساس می‌کنند، همان‌گونه که کعبه مرکز اتحاد مسلمین است و تمام مسلمانان به کعبه روی می‌آورند و به سمت آن نماز می‌خوانند، باید برای مسلمین نیز یک رهبر وجود داشته باشد و تمامی مسلمانان از آن پیروی کنند. 

الحمدلله امروز مسلمانان به این نکته توجّه پیدا کرده‌اند که باید یک مرکزیت و رهبری واحد داشته باشند و امروز می‌وان گفت تمام شرایطی که در یک رهبر لازم است ، تمام در وجود مبارک حضرت امام وجود دارد. 

حضرت امام به عنوان جامع جمیع شرایط رهبری، شایسته‌ترین افراد برای رهبری جهان اسلام می‌باشند. ما قبلاً امام را رهبر خود می دانستیم و امروز هم احکام ایشان را به عنوان یک واجب اطاعت می‌کنیم.».

 

 

 

 

مقابله جدی با استکبار و اسلام آمریکایی


وی می‌گفت: ««لا اله الّا الله» جمله‌ای است که از دو بخش ترکیب شده است و ما اگر لا اله را که طرف نفی آن است، نگیریم، نخواهیم توانست به مرحله پیاده کردن نظام اسلامی برسیم.» 

بر این مبنا مبارزه جدی با آمریکا را ضروری می‌دانست و می‌فرمود:«اثبات دشمنی امریکا با اسلام احتیاج به هیچ دلیلی ندارد زیرا صاحب نظران مسلمان به خوبی می دانند که آمریکا بدترین دشمن جهان اسلام است و در دوران معاصر، چشم پوشی از این حقیقت خیانت به وجدان خود است.» 

این مبارزه شعاری و بدون مطالعه نبود حتی راهکارهای عملی برای مقابله ریشه‌دار با آمریکا ارائه می‌کرد و می‌فرمود :«از آن‌جا که برنامه‌های سازمان ملل به نفع سیاست استعماری آمریکاست، بر شما دانشمندان است که زمامداران خود را وادار به قطع رابطه با سازمان ملل نمایید و برای مقابله با آمریکا باید مسلمانان جهان تمامی سرمایه‌ها را از بانک‌های آمریکا خارج کنند.» 

وی در پیام به دانشجویان امامیه به ضرورت تحمل هزینه‌های مقابله با آمریکا فرا می‌خواند: «اگر تفوق آمریکا را می‌خواهید، انعطاف و ذلت را قبول کنید والّا باید مشقّت‌ها را تحمّل کنید.  

زندگی با عزت و مرگ با عزت را قبول کنید، چون در مکتب انبیاء، راحت و آرام طلبی نیست، بلکه زحمت و مشقّت‌ها ست؛ اگر ما پیرو مکتب اهل بیت هستیم، باید این زحمات را تحمل کنیم» 

وی ضمن مبارزه با آمریکا از مبارزه با سلام آمریکایی فارغ نمی‌شد و ادعاهای منافقانه حکومت ضیاء الحق در پاکستان را محکوم می‌کرد و حتی در شرایطی که جمهوری اسلامی مجبور به حفظ روابط با پاکستان بود، ضمن دفاع تمام قد از انقلاب اسلامی به افشاگری و مقابله در برابر این حکومت و بیدارسازی مردم می‌پرداخت. 

ایشان در آخرین سخنرانی خود درباره‌ی جنایات آل‌سعود گفت: «این‌ها یک ملت را بازیچه‌ی دست خود قرار داده‌اند و می‌گویند اسلام….اسلام! کدام اسلام؟ در جواب باید گفت اسلام آمریکایی. کدام اسلام؟ اسلام آل سعود. 

این‌ها اسلامی را می‌خواهند که مورد رضایت ریگان و تاچر و دیگر قدرت‌های ضد اسلامی باشد، چون با اسلام ناب محمدی مخالفند… 

ما مسلمانیم و هیچ اسمی را نمی‌توانیم در برابر اسلام تحمل کنیم. ما آن اسلامی را هم نمی‌خواهیم که در سایه تعلیمات اسلام، قرآن و اهل بیت (ع) نباشد؛ اسلامی که ما در این‌جا با آن مخالفت می‌کنیم، اسلامی است که مانع اسلام ناب محمدی و سد راه اجرای آن است، و این اسلام مملو از تعصبات بی‌معنی است.»

فعالیت‌های اجتماعی شهید عارف حسینی


این شهید والامقام، جهت گسترش معارف آل محمد(صلی الله علیه وآله) مرکز آموزشی و عبادی زیادی را در شهرهای مختلف پاکستان بنا نهاده است که به چند مورد آن اشاره می‌کنیم:

مدرسه علمیه دار‌المعارف اسلامیه 


عارف حسینی این حوزه علمیه را در شهر پیشاور و در منطقه‌ای بنام (اورکزئی) که قبایل آزاد در آن زندگی می‌کنند بنا نهاد.

شهید عارف حسینی در این کانون، با تلفیق برنامه‌های سنتی و جدید به پرورش فرزندان مسلمان پرداخت، تدریس رشته‌های نو و پاسخگویی به نیاز جامعه بر اساس شرایط زندگی اجتماعی عصر، همانند اقتصاد، علوم سیاسی و آموزش‌های اعتقادی از جمله مواردی بود که در این مرکز تدریس می‌شد.

در کشوری که تقابل فرهنگی به صورت سیار و پر پیچ و خم رواج داشت، چنین حوزه‌های معارف دینی، نقش حساس و مؤثری ایفاء می‌کردند، این مرکز پس از شهادت این عارف دلسوز اسلام تغییر نام داده و اکنون به‌ نام جامعه شهید عارف الحسین الحسینی خوانده می‌شود. 

مساجد 


علامه شهید برای ایجاد مساجد در مناطق دور افتاده و محروم، برنامه‌ریزی وسیعی داشت و موفق شد در مناطق ایالت سرحد سند و بلوچستان این برنامه‌ها را پیاده کند، او در مدت کوتاهی توانست مساجد متعددی را بنا نهد که عبارتند از:
– مسجد منطقه بنگش
– مسجد منطقه کچی
– مسجد ستر‌سام
– مسجدی در شبلان واقع در منطقه «کرم»
– مسجدی در پیوار
– مسجدی جامع کلایا در مرکز اورکزئی 
– مسجد بخش علی زائی
– مسجدی در منطقه سرازئی
– مسجدی در اندخیل اورکزئی
– مسجد واقع در چهار مایلی پاراچنار
– سه مسجد جامع در مناطق بلوچستان پاکستان
– مسجدی در  کشمیر که امروزه مرکز اسلام شناسی به‌حساب می‌‌آید.

 


حسینیه


حسینیه در مؤمن آباد بنگش
در منطقه سترسام و مناطق دیگر حسینیه‌های متعددی را برپا کردند

 

 

 

 

درمانگاه 
در شهرستان پاراچنار و در حاشیه شهر درمانگاهی به نام «شفاخانه علمدار» به همت ایشان ساخته شد.

 

برای معالجه افراد فقیر و نیازمند در کراچی درمانگاهی به نام «العصر» به دستور مستقیم ایشان تأسیس گردید که هم‌چنان در خدمت مردم محروم این شهر قرار دارد.» 
  

ویژگی هاى اخلاقى شهید حسینی
شهید عارف حسین حسینى علاوه بر برجستگى‏‌هاى علمى و سیاسى، از اخلاق پسندیده و ممتازی برخوردار بود و از همین جهت خیلى زود توانست قلب‌های مسلمانان پاكستان را تسخیر نماید و خدمات ارزنده و شایسته‌‏اى را انجام دهد.

منش شهید عارف در منزل
شهید بزرگوار علامه عارف حسینی در خانه و با خانواده‌‏اش بسیار ساده و صمیمى بود و اخلاقش در روابط خانوادگى همانند اخلاق سیاسى و اجتماعى وی برای دیگران الگو بود.

همسر شهید از خاطرات ایشان در رابطه با رفتارشان در منزل می‌گویند: «ما در زندگى با شهید هیچ مشكلى نداشتیم، او با ما رفتار بسیار خوبی داشت و مى‏‌فرمود: موقعى كه تمام خانواده را خوشحال مى‌‏بینم خستگى‌ام از بین می‌رود.

ایشان به من كاملاً اعتماد مى‏‌كرد و همیشه مى‌فرمود: من به شما اعتماد دارم و مى‌‏دانم كه امور خانه را بهتر از من مى‌‏توانید اداره نمایید.

رفتار شهید حسینی با مردم
شهید عارف با خویشان خود با نهایت عطوفت و رأفت رفتار مى‏‌كرد و اگر از آنها كسى مریض مى‏‌شد و یا به مصیبتى گرفتار مى‌‏شد، هر كمكى كه امكان داشت، به آنان مى‏‌كرد و برای یاری آنان از هیچ چیزی دریغ نمی‌کرد.

 

 


او از پول شخصى خود براى معالجه بیماران استفاده می‌کرد و حتى در بعضى مواقع آنها را براى استراحت و گذراندن دوره معالجه یا نقاهت، به منزل خود مى‌آورد.

هرگاه خبر شهادت كسى را می‌شنید می‌گفت: چقدر خوشبخت است كه سعادت شهادت را یافته است؛ ایشان در تمام نمازهاى خود از خدا مى‏‌خواست كه: خدایا! مرا از این سعادت محروم نفرما.

هم‌چنین هر كجاى جهان مصیبتى بر شیعیان وارد می‌شد، ایشان ناراحت می‌شد و گاه در آن‌روز غذا میل نمی‌كرد.

كمتر می‌خوابید و تقریباً بیشتر وقت شب‌ها را به عبادت الهى اشتغال داشت و بعد از خواندن نماز فجر كمى استراحت می‌كرد.(+)

شهادت
شهيد حسينی شخصيت متعهدی بود که شجاعانه از حريم پاک اسلام دفاع و مانع بزرگ سر راه استعمار سياسی - فرهنگی در پاکستان بود، همانا استعمارگران خارجی و سياستمداران مستبد داخلی او را دشمن می‌دانستند و سعی بر نابوديش داشتند.

شهيد سيد عارف حسين حسينی شامگاه ۱۳ مرداد ماه ۱۳۶۷ از زادگاهش پاراچنار به پيشاور آمد و شب را در مدرسه علميه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح ۱۴ مرداد برای شرکت در يک مصاحبه مطبوعاتی به لاهور سفر کند و پس از پایان مصاحبه در اجتماع مردم سخنرانی کند و مسئله‌ای مهم را درباره آينده موقعيت سياسی کشور، به مردم اعلام کند. 

شهيد حسينی نماز صبح جمعه همان روز را اقامه و در حالی‌که به طبقه دوم مدرسه علميه دارالمعارف می‌رفت، توسط افراد ناشناسی با اسلحه‌ای که مجهز به صدا خفه کن بود هدف گلوله قرار گرفته و نقش بر زمين می‌شود؛ يکی از شاهدان عينی درباره این حادثه چنین می‌گويد:

من هنوز علت زمين افتادن را متوجه نشده بودم و نزديک شدم تا با کمک من ايشان از زمين برخيزد. ليکن وقتي که من ايشان را از زمين بلند کردم، ديدم که سينه و صورت ايشان هدف گلوله قرار گرفته است.»

طلاب مدرسه و فرزندان ایشان، سيّد علی و سيّد محمد حسينی که در همان شب به همراه پدر از پاراچنار آمده بودند؛ خود را به پیکر شهید حسینی می‌رسانند و وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند؛ اما به دلیل سمی بودن گلوله‌ها این عارف بزرگوار به شهادت می‌رسند.

صبح جمعه ۱۴ مرداد ماه ۱۳۶۷ خبر شهادت سيّد عارف حسين حسيني (ره) از تلويزيون پاکستان پخش و به گوش مسلمانان می‌رسد.(+)

پیکر شهید حسینی را به مدرسه دارالمعارف انتقال و عاشقان و شاگردان ایشان صبح ۱۵ مرداد هنگام طلوع آفتاب پیکرش را جانب پارک جناح حرکت دادند و با شرکت شخصیت‌های علمی، سیاسی و نظامی و هیاتی بلند پایه از ایران پس از اقامه نماز بر پیکر پاک آن شهید بزرگوار به امامت حضرت آیت الله جنتی، جنازه اش را با هلی کوپتر طرف زادگاهش (پاراچنار) منتقل شد و در میان خیل اندوه و اشک و ماتم در پیوار و در کنار آرامگاه یکی از بزرگان به خاک سپرده شد. 

 

پس از دریافت خبر شهادت علّامه سیّد عارف حسینی پیام‌های تسلیت فراوانی از طرف شخصیت‌های علمی – سیاسی جهان اسلام برای مسلمانان و شیعیان و مردم پاکستان ارسال شد که یکی از آنها پیام امام خمینی(ه) بود که در ذیل به آن اشاره می‌کنیم: 

خدمت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام و ملت بزرگوار پاکستان – ایّدهم الله تعالی– پیام‌ها و تلگراف‌های تبریک و تسلیت شما در رابطه با شهادت جناب حجة الاسلام آقای سید عارف حسین الحسینی، این یار وفادار اسلام و انقلاب و مدافع محرومان و مستضعفان و این فرزند راستین سیّد و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) واصل گردید.

گرچه این حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانیت متعهد اسلام را جریحه‌دار نمود، ولی مسئله‌ای دور از انتظار ما و ملت‌های مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاکستان، که خود طعم تلخ استعمار را چشیده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خویش را بدست آورده است، نبود.

درد آشنایان جوامع اسلامی، هم آنان که با محرومان و پا برهنگان میثاق خون بسته‌اند، باید توجه کنند که در آغاز راه مبارزه‌اند و برای شکستن سدهای استعمار و استثمار و رسیدن به اسلام ناب محمدی(ص) راه طولانی در پیش دارند و برای امثال علامه عارف حسین حسینی بشارتی بالاتر از این نبوده است که از محراب عبادت حق عروج خونین «ارجعی الی ربّک» خویش را نظاره کند و جرعه وصل یار را از شهد شهادت بیاشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سر چشمه نور گردد.(+)

شهادت جناب حجت الاسلام آقای سیدعارف حسین حسینی، را به روحانیون متعهد اسلام و خانواده محترم این شهید و ملت مسلمان پاکستان تبریک و تسلیت عرض نموده؛ و به همه برادران و خواهران مسلمان خود در آن کشور اطمینان می‌دهم که ایران اسلامی در کنار شما و به عنوان یاری امین و سنگری محکم از شرافت، استقلال، عزت و اعتبار اسلامی‌تان دفاع خواهد نمود.

اینجانب فرزند عزیزی را از دست داده‌ام. خداوند تعالی به همه ما توفیق تحمل‌ مصائب و توان ادامه راه پر فروغ شهیدان را بیشتر از پیش کرامت فرماید؛ و توطئه و مکر ستمگران را به خودشان برگرداند؛ و ملت پرکرامت اسلام را در مسیر جهاد و شهادت ثابت قدم نگه دارد. والسلام علی عبادالله الصالحین.

 

شهید حسینی در کلام سید حسن نصرالله
سید حسن نصرالله در سمینار تفكر و اندیشه شهید عارف حسینی به چند نکته اشاره نمودند، که به بخشی از آن اشاره می‌کنیم:
 
وفا و اخلاص شهید راجع به امام خمینی(ره) و جذب شدن در ایشان است. 

این قضیه اتفاقی نیست كه علامه شهید عارف حسینی با بسیاری از علما عراق ، ایران و لبنان در یك نكته اشتراك دارد و آن وفا و اخلاص همه اینها نسبت به امام خمینی(ره) است؛ به نظر من حدود افكار اینان همان حدود فكر است و اینها به سبب آن فكر ، عاشق امام بودند. 

شهید عارف حسینی و دیگران مروجان تفكر امام بودند ، لذا سخن از تفكر شهید، بیان كننده تفكر امام است، راه شهید راه امام است؛ این راه به قدری روشن است كه نیازمند بحث نیست و انقلاب اسلامی و پیروزی آن ثابت می‌كند كه هیچ راهی جز راه امام، عظمت اسلام را باز نمی‌گرداند. 

عارف حسینی متأثر از تفكر امام بود و در این تأثیر، منحصر به فرد بود؛ ما باید تأثیر كلام و سخن او را درك كنیم؛ تأثیر شهید در یك منطقه محدود نبود، بلكه در بیشتر مناطق مستضعف‌نشین جهان تأثیر به سزایی داشت.

درد و رنج شهید از وضعیت محرومان را از اساس نامه او به نام «راه ما» می‌توانیم درك كنیم، به خاطر همین امام خمینی(ره) فرموده بودند كه شهید ، فرزند حقیقی سیدالشهدا است

 

پیکچر ۶

 


استكبار جهانی هنگامی كه مشاهده كرد كه نمی تواند با افكار شهید مبارزه كند ، دست هایش را به خون شهید آلوده كرد ، چون بیم از آن داشت كه شهید عارف الحسینی به صورت خمینی دیگری در پاكستان ظهور كند.

شهادت او هم مثل مطهری و بهشتی ، قتل یك فرد محسوب نمی‌شود، دشمن با خیال خود می‌خواست افكار شهید را از بین ببرد، درست است كه دشمن وجودش را از بین برد، ولی نتوانست افكارش را محو كند.

ما باید افكار او را زنده نگه داریم و با توجه به پیام امام خمینی(ره) ، عظمت و ظرف وجودی او را درك كنیم.

اگر تاریخ شیعه به خاطر ضعف و خیانت و فشارهای زمانه و حکمت های طاغوتی و عدم سازماندهی به مفهوم غلط از تقیه و محدود شدن به فردگرایی رسیده بود، این شهید بزرگوار در جریان بیداری این تابو را شکست و مسئله‌ جدیدی مطرح کرد و از توانایی اداره‌ی کل جهان سخن گفت. 

اسلام ناب امام خمینی(ره) در مقابله با اسلام آمریکایی به التقاط و تحجر، به سنت گرایی و مدرنیت، اشرافی‌گری و زهدفروشی، به استبداد و انظلام، به سازش با ابرقدرت ها و زورگویان داخلی و بین‌المللی و توسل به تروریسم کور، به تنزه‌طلبی و بی‌اخلاقی سیاسی نه گفت و از دین به مثابه‌ی یک کلیت جامع همراه با تلازم عقلانیت، معنویت، آرمان خواهی و عدالت‌خواهی صحبت کرد و این واقعه ثمره خون‌ها و خون دل خوردن‌ها و به قیمت شهادت مطهری و بهشتی‌ها و عارف حسینی‌ها و... به ثمر نشست.

چه کسانی در شهادت علامه عارف حسین الحسینی نقش داشتند؟

پاكستان در دهه آخر قرن بيستم شاهد افزايش افراط گرايي فرقه اي بود . در اين دهه،سازمان هاي ستيزه گر سنّي مثل سپاه صحابه و لشکر جهنگوی  همچنان بر شيعيان و د يگر اقليت هاي مذهبي خشونت ورزيدند و ازاقدامات تلافي جويانه آنها در امان نماندند . برخوردهاي مکرر ميان سنّي ها و شيعيان در فاصله ادامه داشت

همچنین پاكستان د ر دهه 1970 و 1980 م در ترويج گروه هاي ستيزه گر اسلامي در كشمير نقش داشت . ضياء از اين گروه ها حمايت مي كرد ۔ضیائ الحق موسس این گروها بود۔ لشکر جهنگوی ، سپاه صحابه و طالبان همه این گروها بخاطر حمایت مالی و مذهبی ضیائ الحق تشکیل گرفت

 

افراط گرايي فرقه اي در پاكستان بيش از آنكه از دل مذهب برآمده باشد، ناشي از رويدادهاي سياست داخلي ضیائ الحق و تحولات منطقة پيرامون پاکستان  بوده است .

 

بعد از این مقدمه لازم است بگوئیم که شهید علامه عارف حسین الحسینی با سیاست های جنرال ضیائ الحق کاملا مخالفت خود را نشان داد و همین امر موجب شد که ضیائ الحق با کمک گرفتن از گروهای تکفیری مانع بزرگ خود را از بین ببرد۔ لذا وی در سال۶ اوت  ۱۹۸۸ میلادی نقشه تیرور شهید علامه عارف حسین الحسینی را عملی کرد وی بعد از ۱۰ دقیقه گذشتن زمان شهادت علامه عارف حسین الحسینی پیامی تسلیت آمیز را در تیلیویزیون قرائت کرد گویا این پیام از قبل آماده شده بود  

 

 

ورود تفکر تکفیری به پاکستان

تفکر افراطی تکفیری در اواخر دهه 70 میلادی با قدرت گرفتن ژنرال ضیاءالحق در پاکستان، به این کشور راه یافت. این ژنرال علاقه مند به سلفیت بود و در دوران حکومت وی با پشتیبانی بعضی از نهادهای دولتی و با کمک مالی عربستان سعودی، تعداد زیادی مدارس دینی وهابی‌های افراطی تأسیس گردید. (6)

ضیاء الحق برای نخستین بار در تاریخ پاکستان، با حمایت مالی دولت برای توسعه آموزش‌های مذهبی اقدام و حتی پرداخت زکات جهت تأمین هزینه‌های مدارس مذهبی، بر شهروندان این کشور، الزامی کرد. در پی این سیاست، فرزندان خانواده‌های فقیر به ویژه در سطح روستاها به سوی مدارس مذهبی فرستاده شدند. (7)

در این مدارس، طلاب نوجوان و جوان شست وشوی مغزی داده می‌شدند به طوری که آنان، پیروان دیگر مذاهب اسلامی و به ویژه شیعیان را کافر و مشترک تلقی می‌گردد. چنان که تاکنون نیز مدارس مذهبی سلفیان در پاکستان، به همین منوال نوجوان و جوانان را پرورش می‌دهند.

در دوران حکومت ژنرال ضیاء، به دستور وی مدارک تحصیلی مدارس مذهبی این کشور (که بیشتر متعلق به وهابیان و سلفیان بوده است) معتبر شناخته شد و دستگاه‌های دولتی، به ویژه ارتش، موظف به جذب نیروهای این مدارس، در سمت‌های مختلف شدند. حتی برای مدتی ارتقای درجه نظامیان به این بستگی داشت که آن‌ها فرایض را کاملاً به جا آورده و در مدارس مذهبی دوره‌هایی را گذرانده باشند. (8)

سپس در اواسط دهه 1980 و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تفکر تکفیری در پاکستان به نحو چشم گیری به وسیله‌ی روحانی سلفی متعصب به نام «مولوی حق نواز جهنگوی» رشد پیدا کرده و به صورت تشکیلات منظم فعالیت خود را آغاز کرد

 

لشکر جهنگوی:

«لشکر جهنگوی»، از دیگر گروه‌های سلفی تکفیری فعال در پاکستان است که در سال 1996 با انشعاب از سپاه صحابه به وسیله‌ی ریاض بسرا و برخی اعضای ارشد سپاه صحابه از جمله «محمد اجمل معروف به اکرم لاهوری» و «ملک اسحاق» تأسیس گردید و با الهام از نام «حق نواز جهنگوی» به لشکر جهنگوی معروف شد. (10)
در آغاز تشکیل لشکر جهنگوی، «ریاض بسرا» رهبری آن را بر عهده داشت، ولی پس از کشته شدن وی در سال 2002، «اکرم لاهوری» رهبری آن را بر عهده گرفت؛ وی نیز در ژوئن 2002 به دست پلیس بازداشت شد و از آن زمان به بعد، رهبری این گروه، آشکار نبوده است.
با وجود اعلام نشدن نام رهبر گروه، باور عمومی بر آن است که هم اکنون «ملک اسحاق» نقش اصلی را در رهبری این گروه دارد.
«ملک اسحاق» در سال 1997 به دلیل برخی اقدامات خرابکارانه علیه مسلمانان و به ویژه شیعیان مانند: انفجارهای تروریستی و قتل، تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد و پس از تحمل چهارده سال زندان، در سال 2011، به سبب در اختیار نبودن شواهد و مدارک کافی، از زندان آزاد گردید.
این گروه تروریستی در حال حاضر با رویکرد تکفیری ضد شیعی در سراسر پاکستان فعالیت می‌کند. افراد این گروه، نه تنها در اقدامات خشونت آمیز داخل پاکستان دخالت دارند، بلکه در افغانستان و کشمیر نیز در کنار طالبان، حرکة المجاهدین و لشکر طیبه سرگرم مبارزه‌اند. (11)
لشکر جهنگوی دارای ایدئولوژی وهابی سلفی و تفکر تکفیری است که همواره از سوی محافل سیاسی و رسانه‌ای پاکستان، عنصری خطرناک برای امنیت این کشور به شمار می‌رود.
گر چه دولت سابق پاکستان در سال‌های 2001 تا 2009 میلادی فشارهایی بر آن اعمال کرده و سرکردگانش، «اکرم لاهوری» و «ریاض بسرا»، را به صورت علنی به قتل رسانده، اما این فشارها تاکنون نتوانسته است تأثیر جدی بر فعّالیت‌های خشن این گروه تکفیری بگذارد.

 

ترور اندیشمندان و شخصیت‌های برجسته‌ی شیعی

از دیگر کارکردهای پیروان جریان تکفیری در پاکستان، ترور اندیشمندان، و شخصیت‌های برجسته‌ی شیعی است که فعالیت‌های شیعه محور، در کشور پاکستان دارند. گروه‌های تکفیری در سال‌های گذشته، بسیاری از چهره‌های سیاسی اجتماعی را ترور کرده‌اند.
از نمونه‌های برجسته‌ی آن، شهادت علامه سید عارف حسین الحسینی است. وی رهبر شیعیان پاکستان و رئیس نهضت اجرای فقه جعفریه در این کشور و از هواداران جدی انقلاب اسلامی ایران بوده است که عوامل تکفیری وی را در تاریخ پنجم اوت سال 1998 میلادی (12 مرداد 1367 هجری شمسی) در شهر پیشاور پاکستان به شهادت رساندند؛ هم چنین شهادت دکتر محمد علی نقوی بنیان گذار سازمان دانشجویان امامیه، از نمونه‌های دیگر می‌باشد.
از شخصیت‌های برجسته‌ی دیگری که در سال‌های اخیر به دست گروه‌های تکفیری در پاکستان به شهادت رسیده‌اند، عبارتند از: (19)
1. علامه حسن ترابی، عالم برجسته در شهر کراچی؛
2. علامه حافظ محمد ثقلین، عالم برجسته در منطقه علی پور در نزدیکی شهر لاهور؛
3. سید ذوالفقار علی نقوی، از هم رزمان شهید عارف حسینی و قاضی ارشد دادگاه در شهر کوئیته؛
4. رضا عسکری، حقوق دان برجسته و وکیل قربانیان شیعه در حوادث تروریستی در کراچی؛
5. علامه شیخ حسن ذاکری، امام جمعه شهر مچه؛
6. علامه سید ضیاء الدین رضوی، امام جمعه در شهر گلگت؛
7. خورشید انور، وکیلی دادگستری و دبیر نهضت جعفریه پاکستان؛
8. دکتر جعفر محسن، پزشک برجسته در شهر کراچی؛
9. سبط جعفر، شاعر و استاد دانشگاه.
علاوه بر این، عناصر وهابیت تکفیری، در سال‌های گذشته بسیاری از چهره‌های سیاسی، نظامی، و مذهبی و شخصیت‌های برجسته از جمله: پزشکان، وکیلان و افسران عالی رتبه‌ی دیگر را در این کشور به شهادت رسانده‌اند.

ارسال نظر

 
1