اعترافات یکی از کارمندان پاکستانی ارتش بحرین در کشتار مردم شیعه...
17:39 1403/09/02
16:12 1403/09/02
14:31 1403/09/02
13:27 1403/09/02
13:24 1403/09/02
12:53 1403/09/02
12:41 1403/09/02
11:03 1403/09/02
10:23 1403/09/02
18:31 1403/09/01
21:48 1397/07/06
اعترافات یکی از کارمندان پاکستانی ارتش بحرین در کشتار مردم شیعه...
اعترافات یکی از کارمندان پاکستانی ارتش بحرین در کشتار مردم شیعه...
من در سال 2009 برای نخستین بار به بحرین سفر کردم . در ابتدا من در هتل کار میکردم ، اما به دلیل کافی نبودن دستمزد حاصله از کار در هتل ، به دنبال شغلی دیگر بودم . پس از دو سال شخصی به نام رانا را ملاقات کردم که همه وی را با این نام خطاب میکردند اما من اسم اصلی وی را نمیدانستم ، وی به من پیشنهاد استخدام شدن در پلیس بحرین با حقوق بالا را داد . من نیز پیشنهاد وی را پذیرفتم . رانا با من به زبان پنجابی صحبت میکرد زیرا من نیز اهل ایالت پنجاب بودم .
براساس اظهارات شخص دستگیر شده : رانا با وی به زبان پنجابی و با لهجه منطقه شیخ پوره یا فیصل آبادی صحبت میکرد . با گفت و گو با این شخص متوجه شدم وی از اهالی یکی از مناطق نامبرده (در ایالت پنجاب پاکستان) است . من هم زمان با اغتشاشات بحرین در پلیس این کشور مشغول به کار شدم .
طبق اظهارات شخص دستگیر شده ، رانا به من گفت که شیعیان بحرین نیز همچون شیعیان پاکستان کافر بوده و قتل آنان ثواب و اجر فراوانی به همراه خواهد داشت . بیشترین تعداد افرادی که با من کار میکردند ، اهل بلوچستان و خیبر پختون خوا بودند ، درحالیکه تعداد کمی از آنان از اهالی پنجاب نیز بودند . افرادی که متعلق به ایالت پنجاب بودند ، از مناطقی همچون : فیصل آباد ، لاهور ، شیخ پوره و مرید قید آمده بودند .
پس از شروع فعالیت رسمی خود در پلیس بحرین ، در منطقه ای به نام سیترا مشغول به کار شدم . در این منطقه حکومت نظامی بود و کسی حق خروج از خانه خود را نداشت .به ما دستور داده بودند هرکسی که از خانه خارج شود ، خواه کودک باشد یا سالمند و یا زن فرقی نمیکند باید به سوی او تیراندازی کنیم . در این حین ما خانه ها را نیز تفتیش میکردیم و اشیاء قیمتی موجود درخانه از جمله طلا ، نقره و غیره راغارت میکردیم . درحین بازرسی و تفتیش خانه ها ، زن ها را نیز اذیت میکردیم .
در تاریخ 15 مارس در شهر سیترا بودم و نمی توانم مقدار خونی که ریخته شد را بیان کنم . ارتش بحرین و عربستان سعودی با همکاری یکدیگر در این کشتار خون زیادی را ریختند . مردم شهر سیترا مردمی فعال و خطری برای دولت بحرین بودند .
مردم این شهر هرروز تظاهرات میکردند و به یاد دارم که در روز عید فطر به یکی از دسته های تظاهرات کنندگان حمله کردیم که در این روز یکی از نوجوانان این شهر نیز کشته شده بود . برای جلوگیری از تظاهرات مردم از گازهای اشک آور و گلوله های پلاستیکی و غیره استفاده میکردیم . در صورت موفقیت ما در جلوگیری از برپایی تظاهرات ، دولت به ما جوایز نقدی میداد که این امر و حرص موجب ازبین رفتن وجدان ما شده بود .
پس از بازگشت به محل سکونت خود هرکس اعمال زشت خود را بیان می کرد . شخصی به نام یوسف خان ، از اهالی پیشاور در مورد زندانیان و ظلم هایی که بر آنان روا داشته بود میگفت .
یوسف خان به ما میگفت که با گفتن جمله " به همسرتان تعرض میکنم " ، زندانیان را وادار میکردیم تا به اعمالی که نکرده اند نیز اعتراف کرده و آن را قبول کنند .
وی میگفت : به زندانیان ناسزا میگوییم، لباسشان را در می آوریم و آنان را مورد آزار جنسی نیز قرار میدهیم .
علاوه بر این نیز ظلم های زیادی انجام شده بود .
اکنون من از عملکرد خود پشیمانم . اما خواسته هایم و حرص موجب نابودی وجدانم شد . اکنون من به همراه تعداد زیادی از پاکستانیها پس از آنکه متوجه ظلم های خود بر مردمی بیگناه شدیم ، به پاکستان بازگشته ایم . آنان (مردم بحرین) صرفا خواستار زندگی باعزت و آزادی بودند .
من خطاب به تمامی شهروندان پاکستانی مقیم خارج می گویم که دست از ظلم کردن بر مردم بحرین بردارند و به خانه های خود بازگردند .