اسلام آباد: به گزارش راز نیوز| سلیم صافی روزنامه نگار و تحلیلگر ارشد پاکستانی در مقاله ای که درخصوص "نبود چارچوب مشخص در سیاست خارجی پاکستان" دست به قلم زده است، با بیان اینکه پاکستان نیز کشور عجیبی است که تاکنون بدون داشتن سیاست امنیت ملی درحال اداره شدن است، گفت: نه تنها سیاست امنیت ملی، بلکه این یک واقعیت است که این کشور حتی سیاست خارجی مستقل نیز ندارد.
وی نوشت: هر کشوری، سیاست خارجی اش براساس اصول و قواعد مشخصی تعیین می شود و به همراه برنامه کوتاه مدت، برنامه بلند مدت سیاست خارجی نیز تدوین و به سمت جلو حرکت می کنند اما پاکستان هیچ سیاست خارجی مستقلی ندارد بلکه واکنش به اقدامات کشورهای مختلف، سیاست خارجی پاکستان نامیده می شود. حتی ما برنامه بلند مدت سیاست خارجی برای دو جبهه افغانستان و هند نیز نداریم، ما حتی تاکنون نتوانسته ایم تصمیم بگیریم که آیا باید سیاست دشمنی را با هند درپیش گیریم یا همچون چین از طریق برقراری روابط تجاری و پافشاری بر مواضع خود، اهداف مان را کسب کنیم، هند کنش دارد و ما واکنش بروز می دهیم و این است سیاست ما نسبت به کشور هند؛
سلیم صافی در ادامه این مقاله خود، می گوید: مهم تر از همه چیز این است که ما حتی سیاست خارجی مستقل بلند مدت در زمینه کشمیر نیز نداریم، عمران خان نخست وزیر پاکستان پس از بازگشت از سفر خود به ایالات متحده آمریکا، امیدوار بود که دونالد ترامپ (رئیس جمهور اسبق آمریکا) با ایفای نقش میانجیگری در زمینه کشمیر، این مسئله را حل خواهد کرد اما پس از آن که مودی (نخست وزیر هند) با پشتیبانی ترامپ، هویت و وضعیت کشیر اشغالی را تغییر داد، دولت ما از آن زمان تاکنون نتوانسته هیچ دست نوشته استراتژی به کشمیری ها بدهد. ما تاکنون حتی نتوانسته این تصمیم را بگیریم که در مورد کشمیر باید از باب حقوق بشر صحبت کنیم، یا دین یا حقایق دیپلماتیک بین المللی؛ تا 20 سال قبل همدلی با کسانی بود که جهاد را راه استقلال کشمیر می خواندند، اما اکنون که ابراز همدردی با آنها نیز دشوار شده است، هیچ راهبرد جایگزینی به آنها (شبه نظامیان کشمیری تحت حمایت پاکستان) نداده ایم.
این تحلیلگر ارشد پاکستانی طی صحبت در مورد وضعیت حقوق مناطق گلگیت بلتستان و کشمیر آزاد اظهار داشت: ما تا الان نتوانسته ایم اجماعی در رابطه با هویت قانونی این مناطق را بوجود آوریم، وضعیت این چنینی در مورد افغانستان نیز وجود دارد، در جبهه افغانستان، ما قدرت نرم زیادی داریم، اما واقعیت این است که ما هرگز سعی نکرده ایم با توبه کردن از بقیه گزینه ها، از این قدرت نرم استفاده کنیم. پاکستان از 3 دهه گذشته سیاست خارجی در زمینه افغانستان نداشته یا اگر هم داشت مبتنی بر مفروضات بوده، ما به صورت چشم بسته مجاهدین را حمایت کردیم بدون آنکه اثرات آن را مد نظر بگیریم، زمانیکه اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان خارج شد در یک یک شهرهای پاکستان جشن گرفته شد اما سپس آن طور که این مجاهدین افغانستان را نابود کردند، جماهیر شوروی نیز نکرده بود.
وی افزود: افغان های مخالف مجاهدین (تروریست های طالبان) در این برهه دشمن بزرگ ما شدند، سپس ما در بین مجاهدین حکمتیار را انتخاب کردیم زیرا احمد شاه مسعود (رهبر جبهه مقاومت شمالی افغانستان) آماده تبعیت از ما نبود. بدین ترتیب ما بجز حکمتیار، ما بقی مجاهدین را نیز علیه خود کردیم، سپس زمانیکه طالبان ظهور کرد، ما با حمایت از آنها، حکمتیار و گروهش را ناراحت کردیم؛ پس از حادثه 11 سپتامبر با تبدیل شدن به ائتلاف ایالات متحده آمریکا و با اجازه دادن برای استفاده از پایگاه ها و مسیر های پاکستان برای عملیات های آمریکا علیه طالبان، طالبان افغانستان و حامیان آنها را خشمگین کردیم، برخی از رهبران طالبان را در پاکستان دستگیر کردیم و برخی را تحویل ایالات متحده دادیم، برخی از آنها در پاکستان کشته نیز شدند اما از طرفی نتوانستیم حتی آمریکا را از خودمان راضی نگه داریم، زیرا آمریکا و متحدانش همواره گلایه داشتند که پاکستان با آنها سیاست دوگانه را بکار گرفته است.
این روزنامه نگار برجسته پاکستانی می گوید: حامد کرزئی (رئیس جمهور اسبق افغانستان) با کمک پاکستان به حاکم افغانستان تبدیل شد و از اسلام آباد به عنوان یک حاکم به کابل رفت اما پس از مدتی او نیز از عملکرد و رفتار ما ناراحت شده و به مخالف ما تبدیل گشت، سپس ما برای به کرسی نشاندن اشرف غنی از هر حربه ای استفاده کردیم و حتی برای موفقیت او در انتخابات، چندین میلیون دلار نیز به او دادیم اما نتوانستیم او را نیز به عنوان دوست خود نگه داریم. سیاست ما در قبال افغانستان در 20 سال گذشته تنها مبنی بر 3 فرضیه بود. اول اینکه حضور آمریکا در افغانستان عامل ناآرامی ها و فساد است، دوم اینکه اشرف غنی، حامد کرزئی، عبدالله عبدالله و غیره دشمن پاکستان هستند و طالبان دوست پاکستان است، سوم اینکه طالبان افغانستان هیچ ارتباطی با تحریک طالبان پکستان ندارد؛ خوب حالا هم که آمریکا از افغانستان خارج شده است درحال گریه کردن هستیم که زود خارج شدن ایالات متحده باعث بروز مشکلاتی می شود هرچند که این یک حقیقت نیز است اما خود اگر ما اینها را میدانستیم چرا در زمینه معاهده آمریکا و طالبان همکاری کردیم؟ درحالیکه اشرف غنی همچنان بر سر راه آشتی صلح بین افغان ها موانع ایجاد می کرد، پس چرا ما از طریق آمریکا او را تحت فشار قرار ندادیم؟ حالا طالبان افغان این نظریه را دارند که وقتی ما توانستیم بریتانیا و اتحادیه جماهیر شوروی و سپس آمریکا را شکست دهیم، پاکستان دیگر چیزی نیست! دیکته گرفتن مزاج هیچ افغانی نیست و قطعا طالبان افغانستان دیکته نخواهند گرفت، بنابراین از یک سو ما وکیل و مدافع طالبان هستیم. از سوی دیگر ما باید بار اقتصادی دولت طالبان را به دوش بکشیم، از سوی سوم جهان و افغان های مخالف طالبان از پاکستان به دلیل حمایت از طالبان افغانستان خشمگین هستند از سوی چهارم طالبان آن طور که ما می خواهیم به خواسته های ما عمل نمی کنند ، بنابراین اینجا یک سوال مطرح می شود که چرا ما به جای آنکه افغانستان را تحویل افغان ها دهیم، نقش عمو و دایی (بزرگتر) آنها را ایفا می کنیم؟ از سوی دیگر در مورد فرض سوم، این واقعیت برای همگان آشکار شده است که تحریک طالبان پاکستان بخشی از طالبان افغانستان است و پیروزی طالبان افغانستان، پیروزی تحریک نیز می باشد.