سمیع الحق رهبر معنوی طالبان و از افراد نزدیک به سرکرده های طالبان میباشد.
سیمع الحق متولد 18 دسامبر 1937 در یک خانواده مذهبی دیوبندی و اکنون از رهبران بزرگ مذهب دیوبند در پاکستان میباشد،وی یار و رفیق دیرینه ملا عمر سرکرده سابق طالبان و از افراد نزدیک به وی میباشد.
وی به عنوان رهبرمعنوی و حمایت کننده گروههای تکفیری در پاکستان و به خصوص طالبان شناخته میشود.
وی گروه ها و حزب های مختلفی را برای فعالیت تشکیل داده است که از جمله میتوان به دارالعلوم حقانیه، کنسول دفاع پاکستان،متحده مجلس عمل،حرکت المجاهدین و جمعیت علمای اسلام اشاره نمود که هرکدام برای اهداف خاصی تشکیل گردیده اند.
وی همچنین سابقه عضویت در مجلس سنای پاکستان را داراست.
پس از انتشار خبر جان باختن سرکرده گروه تروریستی حقانی بر اثر بیماری در خبرگزاری های متعدد داخلی و خارجی،دفتر سمیع الحق با انتشار بیانیه مطبوعاتی در این باره،با تعریف و تمجید فراوان از جلال الدین حقانی از مرگ وی اظهار تاسف نموده است.
در این بیانیه دفتر سمیع الحق آمده است:
مولانا سمیع الحق دبیر جمعیت علمای اسلام و رئیس کنسول دفاع پاکستان گفته است:رحلت مجاهد عظیم جهاد افغانستان مولانا جلال الدین حقانی،یک مصیبت بزرگ برای تمام امت مسلمان است.
وی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بیرون راندن این قدرت عظیم از کشور خود داشته نقش بسیار مهمی ایفا نموده است.وی پسر و دختر جوان خود و دیگر اعضای خانوده را قربانی هدف والای خود نموده است که بر اثر این جان فشانی و از خود گذشتگی وی،کشورهای بسیاری در آسیای میانه و اروپای شرقی را از سلطه استکبار اتحاد جماهیر شوروی نجات داده است.
دیوار موجود بین آلمان شرقی و غربی نیز بر اثر اقدامات وی شکسته شد و آمریکا نیز به یک ابرقدرت جهانی تبدیل گردیده است.
کشورهای غربی و آمریکا که مدعی حقوق بشر میباشند باید از اقدامات و دستاوردهای عظیم وی قدردانی نمایند و نباید با تروریست خواندن وی،بر حقایق پرده پوشانی کنند.
در حال حاضر نیز،فعالیت های آزادی خواهان در افغانستان مرهون خدمات وی و خانواده وی میباشد.
کشورهای غربی حامی آزادی ملت های دنیا،باید زحمات وی را قدر بدانند و دنیای اسلام نیز از آن حمایت نماید.
خدمات وی به بخشی از تاریخ تبدیل گردیده است وی امام وقت بوده است و نام وی باید در لیست شهدایی همچون سلطان صلاح الدین ایوبی و سلطان محمود غزنوی ثبت گردد.
سکوت دولت ها،سیاستدانان و ملت های مسلمان در فوت این مرد بزرگ، بر اثر ترس از کشورهای غربی نشان از مرگ وجدان میباشد و به نوعی ناشکری و بی همتی تلقی میگردد و گناهی است که تاریخ آن را به هیچ وجه نخواهد بخشید.