
اسلام آباد: به گزارش راز نیوز به نقل از مدرن دیپلماسی| تلآویو طی دهههای گذشته با تکیه بر توان فنی و هوایی خود، همواره برنامههای هستهای کشورهای همسایه را با حملات هوایی هدف قرار داده است؛ سیاستی که به دلیل ضعف همبستگی در میان دشمنان منطقهایاش تاکنون برای اسرائیل ثمربخش بوده است.
«میر مصری» مدیر ژئوپلیتیک دانشگاه عبری اورشلیم تأکید کرده است که با اعمال منطقه پرواز ممنوع علیه ایران، پاکستان هدف بعدی این راهبرد خواهد بود. این نگرانی اسرائیل از آسیبپذیری جمعیت متراکم خود باعث شد که حتی در بحران سوئز 1956 از فرانسه تضمین دفاع هوایی طلب کند. اسرائیل و آمریکا همواره دغدغه دستیابی بازیگران غیردولتی به مواد هستهای را داشتهاند؛ موضوعی که «استیو وایزمن» در دهه هفتاد آن را «بمب اسلامی پاکستان» و خطر فروش تسلیحات هستهای پس از فروپاشی شوروی نامید.
استراتژی تاریخی اسرائیل برای جلوگیری از اشاعه هستهای
اسرائیل پیشتر در دهه شصت برنامه موشکی و هستهای مصر را مختل کرد، در سال 1981 رآکتور اوسیراک عراق را زد، در 2007 تأسیسات سوریه را هدف قرار داد و اکنون در 2025 در حال مهار برنامه ایران است.
این زنجیره اقدامات نشان میدهد راهبرد اسرائیل مبتنی بر تداوم عملیات پیشدستانه علیه تهدیدهای نوظهور است. این عدم تمایل به مصالحه ریشه در دو عامل دارد: نخست، فلسطینیان محروم که وضعیتشان بهعمد بدتر شده، همسایگان مسلمان اسرائیل را از دادن تضمین امنیتی معتبر بازمیدارد. دوم، تلآویو برای تحقق پروژه «اسرائیل بزرگ» به کوچ گسترده فلسطینیان به شرق اردن (منبع اصلی آب اسرائیل) نیاز دارد که بدون آن بقای اقتصادی دولت یهودی ممکن نیست.
در دوران جنگ سرد، مصر بهعنوان اصلیترین تهدید عربی علیه اسرائیل، هرگز به یک پایگاه دائمی شوروی تبدیل نشد و نفوذ مسکو تنها در قالب تأمین تسلیحات معنا داشت. جنگ ششروزه 1967 میلادی ریشه در تلاشهای شوروی برای تحریک درگیری و بستن تأسیسات هستهای دیمونا داشت، اما شوروی در پیشبینی پیروزی سریع اسرائیل ناکام ماند. در همین حال، واشنگتن با وجود نگرانی از هزینههای تسلیحاتی، حملات اسرائیل به برنامههای اشاعه هستهای را فرصتی برای انکارپذیری اقداماتش میدید. حمله به اوسیراک در 1981 زمانی ممکن شد که صدام حسین عراق را از اتحاد با مسکو خارج کرده بود. بنابراین، آمریکا علیرغم انتقاد علنی از یکجانبهگرایی تلآویو، به حمایت تسلیحاتی ادامه داد.
در دهه هفتاد میلادی، برخی رسانههای حامی اسرائیل از احتمال برنامه هستهای پاکستان ابراز نگرانی کردند و حتی در دهه هشتاد بحث حمله به تأسیسات پاکستان از پایگاههای هند مطرح شد. اما نقش پاکستان در جنگ نیابتی آمریکا علیه شوروی این ایده را خاموش کرد. در طوفان صحرا (1991)، با وجود حملات موشکی عراق به اسرائیل، تلآویو واکنش متقابل نشان نداد تا ائتلاف عربی واشنگتن تضعیف نشود. نفوذ نومحافظهکاران حامی اسرائیل در دولت بوش پسر هم در حمله آمریکا به عراق 2003 مؤثر بود.
از 1991 و ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر عراق تا حضور سنگین نظامی آمریکا در عراق تا 2011، تمرکز اسرائیل به سمت ایران معطوف شد. هواپیماهای اسرائیلی در جنگ ششروزه با جنگندههای پاکستانی بر فراز H-3 عراق درگیر شدند و در 1981 با سوختگیری بر فراز عربستان سعودی توانستند اوسیراک را هدف بگیرند.
بمباران مقر سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس (1985) نشان داد اسرائیل ظرفیت عملیات بمباران دوربرد پیچیده را دارد، هرچند در مقیاس محدود. اما ضعف سوخترسانها در برابر موشکهای دوربرد مانع تکرار عملیات در فاصلههای دورتر بود. فروپاشی سوریه و رادارهای بلندبرد آن حالا این مشکل را رفع کرده و امکان استفاده از آسمان اردن و عراق غربی فراهم شده است. حمله 2007 به تأسیسات سوریه نیز به دلیل نزدیکی جغرافیایی و هماهنگی با ترکیه امکانپذیر بود.
عامل دیگر موفقیت اسرائیل، حمله به کشورهایی است که اتحاد ملیگرایانه ضعیفی دارند و بیشتر به دنبال هژمونی منطقهای مستقل از بلوکبندیهای جنگ سرد یا بعد از آن هستند. این کشورها معمولاً ائتلافهای سطحی و پراکندهای بر اساس معاملات تسلیحاتی موقت میسازند که در عمل با «واگذار کردن بار جنگ» متحدان را تنها میگذارند. مثال تاریخی این رفتار، اتحاد محور در جنگ جهانی دوم بود که ژاپن و ایتالیا از کمک متقابل به آلمان طفره رفتند و عملاً شکست ائتلاف رقم خورد.
در وضعیت کنونی، عملیات اسرائیل علیه ایران به دلیل انزوای تهران در نتیجه دیپلماسی آمریکا ممکن شده است. دونالد ترامپ با کاهش کمک به اوکراین، پوتین را از تهران و پکن جدا کرد و با جنگ تعرفهای، چین را نیز از ایران دور ساخت. شکاف بیاعتمادی چین و روسیه هم مانع هرگونه حمایت مؤثر از ایران شده است.
نگاه اسرائیل به پاکستان بهعنوان تهدید بعدی
در صورت بیاثر شدن ایران، پاکستان هدف بعدی خواهد بود و واشنگتن با استفاده از اجماع حامیان هند و اسرائیل و لابیهای نظامی، فشار یا اقدام نظامی علیه پاکستان را تسهیل خواهد کرد. حتی اگر آمریکا محدودیتهایی بپذیرد، اسرائیل در فشار سیاسی برای مهار و کاهش زرادخانه هستهای پاکستان کوتاه نخواهد آمد. روسیه هم با توجه به وابستگیاش به هند برای مقابله با تهدید چین در شرق دور، ممکن است در حمله به تأسیسات پاکستان نقش فنی ایفا کند.
حمله هوایی یا موشکی با استفاده از پایگاههای هند میتواند زیرساختهای هستهای پاکستان را بهشدت آسیبپذیر کند؛ همزمان حمله زمینی هند برای تجزیه پاکستان به ایالات سند و پنجاب و ضمیمهکردن کشمیر، دسترسی چین به اقیانوس هند را مسدود میکند. ساختار هستهای پاکستان مانند ایران مستحکم یا مانند عراق پراکنده نیست.
چالشها و بازدارندگیهای احتمالی علیه اقدام اسرائیل
با این حال، عوامل بازدارنده مهمی وجود دارد: پاکستان زرادخانهای بزرگتر از اسرائیل دارد و میتواند موشکهای چینی را برای هدف قرار دادن اسرائیل تطبیق دهد. عربستان سعودی نیز از زرادخانه پاکستان پشتیبانی میکند و حق دسترسی به کلاهکهای آن برای موشکهای CSS-2 خود را دارد. آمریکا نیز از هند بیش از حد قدرتمند در منطقه بیم دارد و باور دارد زرادخانه هستهای پاکستان برای بازدارندگی در برابر هژمونیطلبی هند ضروری است.
ضعف همگرایی جهان اسلام و منافع پنهان
نکته آخر اینکه گرچه ناظران غربی کشورهای مسلمان را ظاهراً متحد علیه اسرائیل میبینند، اما در عمل، مصر، سوریه، عربستان، عراق، ایران، ترکیه و پاکستان عمیقاً به هم بیاعتمادند و اغلب از کارزار ضد اشاعه اسرائیل سود پنهانی میبرند؛ چراکه سیاست این کشورها بیشتر منطقهای و داخلی است تا ضد اسرائیلی. برای نمونه، ایران در ژانویه 2024 به پاکستان موشک شلیک کرد و چند روز بعد پاکستان پاسخ داد. بنابراین بسیاری از این برنامههای هستهای مستقیماً برای تهدید اسرائیل طراحی نشدهاند، اما تلآویو بیم دارد این زرادخانهها به سپری برای حملات بعدی علیه خود تبدیل شوند؛ تجربهای که هند با حمایت پاکستان از شورشیان کشمیر داشته است.