وضعیت کنونی مسلمانان در استان سنکیانگ چین موجب پیدایش سوالاتی در این رابطه شده است. شبکه BBC طی مصاحبه ای با چند مسلمان که همسرانشان در کمپ های تربیتی اسلام هراسی چین به سر می برند انجام داده است. در این مصاحبه چگونگی رفتار پلیس چین با زنان مسلمان و نحوه تربیت اسلام هراسی در کمپ های سنکیانگ بیان میشود.
اگر شخصی در تجارت و یا کسب و کار خود در چین موفق شود، لازمه ادامه و ثبات وضعیت آن شخص اختیار کردن همسر چینی برای افزایش کسب و کار و زندگی آسوده تر در چین خواهد بود.
بسیاری از شهروندان پاکستانی به این دلیل در چین همسر اختیار کرده اند تا بتوانند اموال خود را به نام همسرشان کنند و علاوه بر آن موجب ثبات وضعیت تجاری و یا کاری خود نیز شوند. به گفته این افراد، آنها فکر میکردند که چین دوست پاکستان است و چین هرگز موجب بروز مشکلاتی برای شهروندان پاکستانی در چین نخواهد شد.
باوجود آنکه روابط میان پاکستان و چین بسیار نزدیک و مستحکم است چرا چین با شهروندان پاکستانی چنین برخورد میکند؟ آیا چین واقعا دوست دار مسلمانان است و یا تنها ما روی سکه خوب و مهربانانه اورا دیده ایم!؟
کمپ های مخفی چین
اسامی اشخاص در وقایع مذکوره در ذیل ساختگی است، زیرا با دانستن و یا فاش شدن نام اصلی افراد امکان بروز و پیدایش مشکلاتی برای آنان خواهد شد.
ظهیر الدین
وی اهل ایالت پنجاب بوده و از سال 2000 شروع به کسب و کار و تجارت در زمینه سبزی و پوشاک کرده است. وی طی این دوران پس از آشنایی با زنی به نام صوبیه با او ازدواج کرد. ثمره این ازدواج نیز دو کودک هستند.
ظهیر که تجارت پوشاک داشته، در میان پوشاک، پوشاک اسلامی همچون، چادر و پوشاک حجاب اسلامی نیز تجارت میکرده است. گفتنی است در یکی از روزها که ظهیر در مغازه حضور نداشت، مقامات چین با حضور در مغازه وی به اجبار همسر او صوبیه را با خود به کمپ تربیتی برده و زندانی کردند. پس از 9 ماه زندان، صوبیه آزاد شد.
به گفته صوبیه :" طی این 9 ماه دستگیری وی و حضور او در کمپ تربیتی، وی را ضد اسلام تربیت میکردند. او را چندین مرتبه کارکنان مرد ، لخت نیز کردند و گفتند، نباید اظهار شرمندگی کنی. وی را مجبور به خوردن غذاهای ممنوعه در اسلام میکردند و درصورت انکار از خوردن، او باید گرسنه می ماند.
زمان غذا ،وی باید به همراه درخواست غذا از حزب کمونیستی چین نیز تشکر میکرد. در این کمپ به آنها رقص و نحوه پوشیدن لباس کوچک و غیر اسلامی نیز آموزش داده میشد. درصورت عدم انجام فعالیت های گفته شده زن مورد تعرض مردان قرار میگرفت. "
طبق اظهارات ظهیر، همسر وی را به دلیل رفتار مناسب و تمکین از مقامات و پس از گرو گرفتن پاسپورت صوبیه و به شرط دوری از خانواده و فرزندان مسلمان، او را آزاد کردند.
عبد الکریم
همچنین همسر یکی از شاغل های ایالت گلگت بلتستان پاکستان نیز تاکنون در کمپ تربیتی، زندانی است به گفته او :
"در ماه تنها دو یا سه مرتبه با همسرم صحبت میکنم. در این گفتو گو وی تنها به گفتن این امر که صبر کن اکتفا میکند. وی میگوید، در حال سپری کردن دوره تربیتی است، و پس از گزراندن دوره تربیتی خود و جلب توجه مقامات آزاد خواهد شد."
بیش تر از گفته های فوق، صحبت و گفتو گویی میان ما انجام نمیشود. به گفته برخی از دوستانم در چین آنها میگویند، امکان آزادی سریع همسرم وجود ندارد، علاوه بر آن وی تحت نظر کامل در حال تربیت ضد اسلامی است. در این تربیت از آنها انجام کارهایی را خواستار میشوند که در اسلام ممنوع است.
ذوالفقار علی
وی نیز از اهالی گلگت بلتستان است که برای کار خود به چین هجرت کرده و پس از ازدواج با یک زن چینی در همان جا اقامت گزیده است. به گفته وی :
"حدود یک و نیم سال قبل بود، پلیس به زور وارد خانه ام شد و گفت می خواهیم همسرت را ببریم، و او نیز اجازه ندارد هیچ چیزی را به همراه خود بیاورد.
من خواستم مانع از این اقدام پلیس چین شوم اما فایده ای نداشت، پلیس به من گفت، این کارها فایده ای ندارد، پس وقت ما را تلف نکن. من دیدم که زنم را کشان کشان میبردن. دختر کم سن و سالم هم بسیار گریه کرد اما حتی پشت سرشان را هم نگاه نکردند.
مقامات به قرآن و برخی اشیای موجود در خانه اعتراض کردند، به همین دلیل است که همسرم را در مرکز آموزشی تحت نظر دارند.
این تربیت چیزی جز آن نیست که در آن این را یاد میدهند که در زندگی انسان هیچ مذهب و دینی اهمیتی ندارد.
تا 4 ماه پس از دستگیری همسرم ما با یکدیگر صحبت نکرده بودیم، اما اکنون پس از 4 ماه با فاصله 10 روز با ما تماس میگیرد. طی تماس همسرم سعی میکند خود را عادی جلوه دهد ، درحالی که میدانم او عادی نیست.
وی تنها می تواند 5 دقیقه صحبت کند طی این تماس ها نیز، همسرم نصف زمان معین را با من و دخترم و نصف دیگر را با مادر خود صحبت میکند. او مرا آرام میکند و میگوید که به زودی آزاد خواهم شد و بر میگیردم.
چندین بار به همسرم گفته ام که با دخترمان نیز صحبت کند اما او میگوید نه، من این چیز را نمی خواهم. "
شاهزیب سومرو
شاهزیب متعلق به ایالت سند و از خانواده ای تاجر است. طی سفر های تجاری وی به چین، او با دختری مسلمان به نام شهلا آشنا شد. هردو به کمک یکدیگر کسب و کار را شروع کردند و پس از آن بایکدیگر ازدواج نیز کردند.
اما یکی از روزها طی عملیاتی پلیس چین شهلا را دستگیر کرده و با خود برد. به گفته شاهزیب :
"از زمان دستگیری شهلا یک سال میگذرد. در ماه سه یا چهار مرتبه باهم صحبت میکنیم. وی سخن خود را با این جمله که 'من به یادت هستم' شروع و با این جمله 'مرا فراموش نکن، پس از آزادی نزد تو بازخواهم گشت' پایان میدهد.
براساس اطلاعاتی که من دارم زنان دستگیر شده و یا شهلا به زودی آزاد نخواهند شد. برخی از زنان پس از دو سال آزاد شده اند، اما اکنون آنها با خانواده پاکستانی خود دیگر ارتباطی ندارند.
طبق اطلاعاتی که دارم سه تن از زنانی که آزاد شده اند به پاکستان مهاجرت کرده اند، اما این جا نیز آنها با مشکلاتی روبرو هستند. "